جدول جو
جدول جو

معنی یک زده - جستجوی لغت در جدول جو

یک زده
(یَ / یِ زَ دَ / دِ)
در یک قاعده و در یک خط. (ناظم الاطباء). اما محتمل است که دگرگون شدۀ یک رده باشد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

منجمد. (یادداشت مؤلف). به حالت انجماد درآمده از شدت سرما. افسرده و به صورت یخ درآمده (آب میوه و جز آن) : این پرتقالها یخ زده است. اغلب مرکبات شمال امسال یخ زده است. و رجوع به یخ زدن شود
لغت نامه دهخدا
(خو / خوَ / خُ دَ / دِ)
نعت مفعولی از لک زدن. لک دار. رجوع به لک زدن شود
لغت نامه دهخدا
(زَ زَ)
که شک کرده است. که دچار شک و تردید گشته است. (یادداشت مؤلف).
- شک زده بودن، دچار شک شدن. (یادداشت مؤلف). شک زده شدن.
- شک زده شدن، دچار شک شدن. شک زده بودن. (یادداشت مؤلف). (دهار). کماشه. (دهار)
لغت نامه دهخدا
(اُ)
شخصی را گویند که چارضرب زده باشد و یعنی ریش و بروت و مژه و ابرو را در هم تراشیده باشد. (برهان) (آنندراج). و در اینصورت زدن به معنی دور کردن و بریدن خواهد بود. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از دک زده
تصویر دک زده
کسی که ریش سبیل و مژه و ابرو را تراشیده باشد چار ضرب زده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیک زاده
تصویر بیک زاده
بغزاده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دک زدن
تصویر دک زدن
گدایی کردن کدیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لک زده
تصویر لک زده
برنگ دیگر درآمده میوه بر اثر رسیدن و پخته شدن و یا فساد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یخ زده
تصویر یخ زده
یخ بسته منجمد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دک زده
تصویر دک زده
((دَ زَ دِ))
کسی که ریش و سبیل و مژه و ابرو را تراشیده باشد، چار ضرب زده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از یک عده
تصویر یک عده
شماری
فرهنگ واژه فارسی سره
بسته، منجمد، یخ بسته
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از یخ زده
تصویر یخ زده
مجمّدةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از یخ زده
تصویر یخ زده
Frosty, Frozen, Freezing, Frostily, Frozenly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از یخ زده
تصویر یخ زده
gelé, glaciellement, glacé, congelé
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از یخ زده
تصویر یخ زده
congelado, heladamente, helado, congeladamente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از یخ زده
تصویر یخ زده
קפוא , בצורה קפואה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از یخ زده
تصویر یخ زده
منجمد , برف کی طرح , جمی ہوئی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از یخ زده
تصویر یخ زده
แช่แข็ง , อย่างหนาว , หนาวเย็น , เย็น , อย่างเย็น
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از یخ زده
تصویر یخ زده
membeku, dengan beku, beku, dengan membeku
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از یخ زده
تصویر یخ زده
冰冻的 , 冰冷地 , 霜冻的 , 冷冻的 , 冰冻地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از یخ زده
تصویر یخ زده
凍った , 冷たく , 霜の , 凍ったように
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از یخ زده
تصویر یخ زده
zamrożony, mroźno, mroźny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از یخ زده
تصویر یخ زده
baridi, kwa baridi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از یخ زده
تصویر یخ زده
얼어붙은 , 얼음처럼 , 서리 낀 , 얼린 , 얼어붙어
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از یخ زده
تصویر یخ زده
donmuş, donmuş bir şekilde
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از یخ زده
تصویر یخ زده
congelado, geladamente, gelado, congeladamente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از یخ زده
تصویر یخ زده
जमा हुआ , हिमांकित रूप से , बर्फीला , जम गया , जमा हुआ
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از یخ زده
تصویر یخ زده
congelato, gelidamente, gelato, ghiacciato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از یخ زده
تصویر یخ زده
gefroren, frostig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از یخ زده
تصویر یخ زده
bevroren, ijskoud
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از یخ زده
تصویر یخ زده
замерзлий , морозно , морозний , заморожений , заморожено
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از یخ زده
تصویر یخ زده
замороженный , морозно , морозный , замороженно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از یخ زده
تصویر یخ زده
জমে যাওয়া , বরফের মতো , তুষারপাত , জমে যাওয়া , জমে থাকা
دیکشنری فارسی به بنگالی